loading...
به نام او به یاد تو.....
گمنام بازدید : 68 شنبه 11 تیر 1390 نظرات (2)

این روزها می گذرند….

ولی من به این سادگی

از این روزهای تلخ نمی گذرم

……….

 

 

چشمانم شب ترین است
دلم دریاترین ..
رویایم ستاره ترین
و
عشقم کوه ترین…!
کجاست آن فرهادترین …؟

……….

رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند
همراه کسانی بودم که همراهم نبودن
وسیله کسانی بودم که هرگز آنها را وسیله قرار ندادم
دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم
و تو چه دانی که عشق چیست
عشق سکوتی است در برابر همه اینها !!!

……..

فکــر میــکردم تـو همــدردی!
ولــی نــه!
تــو هــم ، دردی….

………….

این روزها اگر کسی پیدا شد
که شماره تلفنت رو حفظ بود
حتماً قدرش رو بدون
خیلی باید خاطرت براش عزیز باشه…

………………..

من تنها از یک چیز می ترسم و آن اینکه شایستگی رنجهایم را نداشته باشم.. سعید

…………………

ای مــتــرســکـــــ ! آنقدر دست‌هایت را باز نکن ، کسی‌ تو را در آغوش
نمی‌‌گیرد ، ایــســتــادگــی هــمــیــشــه تــنــهــایــی‌ مــیــاورد

…………….

بترسید از آدم هائی که عاشق نیستند ولی عاشقی کردن را خوب بلدند

……..

دلتنگی تنها نصیب من از زیبایی های توست



گمنام بازدید : 217 شنبه 11 تیر 1390 نظرات (0)

کنار تو چه آرومم .. چه آرومی کنار من
تو چشمای تو آرومه .. چشای بی قرار من
تو می فهمی که خوشحالم .. تو می دونی دلم تنگه
تو میدونی که خواب من .. کدوم شبهاس که بی رنگه
کسی جز تو نمی تونه منو عاشق کنه همدرد
کسی جز من نمیتونه تورو عاشق کنه برگرد
کنار تو چه آرومم .. چه آرومی کنار من
تو چشمای تو آرومه  .. چشای بی قرار من

گمنام بازدید : 65 شنبه 11 تیر 1390 نظرات (0)

 

رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن

آرزو داریکه دیگر بر نگردم پیش تو
راهمان با این که طولانیست حرفش را نزن
دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا
دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن
خورده ای سوگند روزی عهد مارا بشکنی
این شکستن نا مسلمانیست حرفش را نرن
حرف رفتن می زنی وقتی که محتاج تو ام
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن…



 

گمنام بازدید : 74 پنجشنبه 09 تیر 1390 نظرات (1)

دوست داشتن دلیل نمی خواهد ... "

ولی نمی دانم چرا ...

خیلی ها ...

و حتی خیلی های دیگر ...

می گویند :

"  این روز ها ...

دوست داشتن

دلیل می خواهد ...   "

و پشت یک سلام و لبخندی ساده ...

دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده ...

دنبال  گودالی از تعفن می گردند ...

.

.

.

دیشب ...

که بغض کرده بودم ...

باز هم به خودم قول دادم ...

من  "  سلام  "  می گویم ...

و "   لبخند  "  می زنم  ...

و قسم می خورم ...

و می دانم ...

عشق  "  همین است ...

به همین ساده گی ...
گمنام بازدید : 68 پنجشنبه 09 تیر 1390 نظرات (0)

من او را رها کردم 

تا او خود را در یابد

و چقدر سخت است     عزیزترینت را رها کنی

اما من انقدر او را دوست دارم

که او را رها میخواهم برای همیشه

رها از تمامی بندهاوزنجیرها

هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود

چرا که من خود اینگونه خواستم

و هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او برای او بندی نساختم

اما او .......

در بند خود گرفتار بود ....

ای کاش از خود رها شود

همانگونه که من با او از بند خود رها شدم

او

گمنام بازدید : 44 پنجشنبه 09 تیر 1390 نظرات (0)

کسی معنی اشکــ خدا رو درکــ میکنه

که زیر قطرات بارون خیس بشه

چتر تو دستت باشه اما بسته

یه عالمه حرف تو دلت باشه

آروم و زمزمه کنان زیر بارون قدم بزنی

... و به " او " فکر کنی !

گمنام بازدید : 45 پنجشنبه 09 تیر 1390 نظرات (0)

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی !



 

تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!



 

تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛



 

هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... !



 

برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد



 

و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد



 

تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد !!!



 

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم



 

از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــر

گمنام بازدید : 55 پنجشنبه 09 تیر 1390 نظرات (0)
حالم گرفته از اين شهر
که آدمهايش همچون هوايش
ناپايدارند
گاه آنقدر پاک که باورت نمي شود
گاه چنان آلوده که نفست مي گيرد!!!!
گمنام بازدید : 56 پنجشنبه 09 تیر 1390 نظرات (0)
تو را از من ...من را از تو .. گریزی نیست. باران که ببارد ، چترهایمان
را از یاد خواهیم برد.... فقط خاطره است که زنده می ماند...
گمنام بازدید : 53 یکشنبه 05 تیر 1390 نظرات (2)

حرف را باید زد!

درد را باید گفت!

سخن از مهر من و جور تو نیست

سخن از متلاشی شدن دوستی هاست!

که آشنایی با شور و جدایی با درد!...

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
تو از من بی خبر اما برای من شدی باید صدایت میزنم در دل که شاید حس کنی شاید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 1,405